طراحی UX یا تجربه کاربری

طراح تجربه کاربری‌‌ واقعاً چه‌کار می‌کند؟ این پرسشی است که از زمان به پایان رساندن دوره طراحی تجربه کاربری‌‌ سایت CareerFoundry اغلب از من پرسیده شده است. با کمال تعجب نه تنها دوستان و خانواده، بلکه کارمندان و افرادی که در بخش فناوری اطلاعات کار می‌کنند نیز این پرسش را مطرح می‌کنند.

هنوز ابهامات زیادی درباره این حوزه وجود دارد، به همین دلیل اغلب درمی‌یابید اولین کاری که در مقام طراح تجربه کاربری‌‌ در محل کار و شغل جدیدتان انجام می‌دهید این است که باید ارزش‌هایی که برای شرکت به همراه می‌آورید و نحوه انجام این کار را به‌وضوح توضیح دهید.

این مقاله دو هدف دارد. اگر طراح تجربه کاربری‌‌ هستید، این مقاله پاسخ مختصر و واضحی برای پرسش – طراح تجربه کاربری‌‌ واقعاً چه‌کار می‌کند؟ – در اختیار شما قرار می‌دهد.

و افرادی که حقیقتاً مطمئن نیستند کار طراح تجربه کاربری‌‌ چیست، تا آخر مقاله حتماً خواهند فهمید.

این موارد را مرور خواهیم کرد:

مبانی طراحی تجربه کاربری‌‌
مراحل اولیه طراحی تجربه کاربری‌‌
شخصیت کاربر فرضی و معماری اطلاعات
طرح‌های اولیه و آزمایش توسط کاربر
طراحی بصری
آزمایش قابلیت استفاده و مراحل بعد از آن
طراح تجربه کاربری‌‌ به چه مهارت‌هایی نیاز دارد
نتیجه‌گیری
مطالعات بیشتر

۱. مبانی طراحی تجربه کاربری‌‌

اجازه دهید قبل از آنکه ببینیم طراحی رابط کاربری و یا طراح رابط و تجربه کاربری‌‌ واقعاً چه‌کار می‌کند، ابتدا به نحوه به وجود آمدن طراحی تجربه کاربری‌‌ نگاهی بیاندازیم.

تجربه کاربری‌‌ چیز جدیدی نیست، در واقع این واژه از اوایل دهه ۹۰ میلادی مورد استفاده بوده است. این واژه توسط دونالد نورمن که به‌عنوان دانشمند علوم شناختی به شرکت اپل پیوست، ایجاد شده است. او تمایل داشت تمام جنبه‌های تجربه کاربر از جمله طراحی صنعتی، آثار گرافیکی، رابط کاربری و نحوه تعامل با دفترچه راهنمای فیزیکی را کاوش و کشف کند. می‌توانید در اینجا تاریخچه کامل طراحی تجربه کاربری‌‌ را مطالعه کنید.

از آن زمان این واژه تکامل یافته و تقاضا برای طراحان تجربه کاربری‌‌ به‌طور بنیادین و اساسی افزایش یافته است. با توسعه تلفن‌های همراه و فناوری‌های پوشیدنی و برنامه‌های کاربردی و افزایش جهانی استفاده از اینترنت، تقاضا برای طراحان تجربه کاربری‌‌ رو به افزایش است.

شرکت‌ها در حال پی بردن به ارزشی که طراحان تجربه کاربری‌‌ برای مشتریان و کسب‌وکار آن‌ها به ارمغان می‌آورند، هستند. حقوق سالیانه طراحان تجربه کاربری‌‌ بسیار بالا است و پیش‌بینی می‌شود در موقعیت‌های شغلی که در ۱۰ سال آینده ایجاد می‌شوند، این عددسالیانه ۱۸ درصد رشد داشته باشد.

این صنعت در حال رشد و شکوفایی است، اما کار روزانه یک طراح تجربه کاربری‌‌ چیست؟ اگر به دنبال شغلی در این حوزه هستید، چه انتظاری می‌توانید از این شغل داشته باشید؟

نوع پروژه‌ها، اندازه گروه و اولویت‌های کاری، بین شرکت‌ها تفاوت چشمگیری خواهد داشت. تجربه شغلی من در زمینه تجربه کاربری‌‌ دربرگیرنده تحقیق، آزمایش، تجزیه و تحلیل کسب‌وکار و مدیریت پروژه، روانشناسی و ایجاد طرح اولیه، بوده است.

علی‌رغم کارهای متنوعی که این نقش ارائه می‌دهد، چند وظیفه عمومی وجود دارد که انتظار می‌رود طراح تجربه کاربری‌‌، صرف‌نظر از شرکتی که در آن کار می‌کند، آن‌ها را انجام دهد.

این وظایف عمومی را در بخش بعد مرور خواهیم کرد. همچنین در پایان این بخش، ویدئویی از یک روز کاری معمولی رایان، که اخیراً واجد شرایط طراح تجربه کاربری‌‌ شده، اضافه کرده‌ام – توصیه می‌کنم این ویدئو را تماشا کنید تا دریابید امروزه کار کردن به‌عنوان طراح تجربه کاربری‌‌ چگونه است.

۲. مراحل اولیه طراحی تجربه کاربری‌‌
UX design

تحقیقات (جادو) در اینجا انجام می‌شود. معمولاً طراح تجربه کاربری‌‌ اطلاعات مختصری از مشتری یا مدیری که از او خواسته روی این پروژه تحقیق کند، دریافت می‌کند.

اجازه دهید از خوراک‌شناسان یک رستوران زنجیره‌ای فست‌فود فرضی برای نمونه استفاده کنیم: تصور کنید این خوراک‌شناسان به شرکتی که شما در آن کار می‌کنید مراجعه کرده و نرم‌افزار کاربردی جدیدی درخواست می‌کنند.

تجمیع تحقیقات کتابخانه‌ای و تحقیقات میدانی، برای به دست آوردن دید کلی از کسی که طراحی را برای او انجام می‌دهید، می‌تواند اولین کار طراح تجربه کاربری‌‌ باشد. این کار می‌تواند شامل بررسی وب‌سایت کنونی جهت یافتن توانایی‌های آن، مصاحبه با کاربران فعلی برای یافتن فرصت‌ها و نقاط ضعف و تحقیق درباره رقبا برای مشاهده دیگر امکانات موجود، باشد.

این کارها طراح تجربه کاربری‌‌ را قادر می‌سازد ویژگی‌های اصلی مورد نیاز برای کمینه محصول دوام‌پذیر را به‌دقت تعیین کرده و پیش‌نویس شخصیت‌های اولیه کاربر فرضی را آغاز کند. ویژگی‌های اصلی برای خوراک‌شناسان می‌تواند منوی غذا، امکان رزرو آنلاین و برنامه شعبه‌یاب باشد.

 

۳. شخصیت کاربر فرضی و معماری اطلاعات

پس از آنکه درباره ویژگی‌های اصلی تصمیم‌گیری شد، نوبت آن است که به کارهایی که هر شخصیت کاربر فرضی انتظار دارد برنامه انجام دهد و علت آن، نگاه عمیق‌تری بیاندازیم.

سامانتا که جوانی حدوداً ۲۰ ساله و فعال است و دوست دارد موقع ناهار سالاد میل کند، می‌تواند یک شخصیت کاربر فرضی خوراک‌شناسی باشد. نمونه کار برای او می‌تواند چنین باشد :

«سامانتا دوست دارد برای صرفه‌جویی در زمان استراحت بین جلسات، سالاد گوشت بره مراکشی‌اش را به‌وسیله نرم‌افزار کاربردی روی تلفن همراهش از قبل سفارش دهد».

هنگامی که این فرآیند برای شخصیت کاربر فرضی کامل شد، می‌‌توان محتوی مورد نیاز را تصحیح کرده و معماری اطلاعات و نقشه سایت را تعبیه کرد و شروع به ساخت نمونه‌‌های اولیه کاغذی نمود.

نمونه‌‌های اولیه کاغذی، طرح‌‌های بسیار ابتدایی هستند که می‌‌توانید آن‌ها را به همکارانتان نشان داده و به‌سرعت و سهولت آن‌ها را بهبود ببخشید.

 

۴. طرح‌‌های اولیه و آزمایش توسط کاربر

بعد از نمونه‌‌های اولیه کاغذی و طرح‌‌های اولیه، نوبت به آزمایش توسط کاربر و چندین‌‌بار تکرار و اصلاح می‌‌رسد. طرح‌‌های اولیه معمولاً مراحل زیادی را طی می‌‌کنند و هیچ روش صحیح یا غلطی برای انجام آن‌ها وجود ندارد.

این طرح‌‌ها معمولاً از طرح‌‌های سیاه‌وسفید بسیار ابتدایی شروع شده و سپس به طرح‌‌های تعاملی تبدیل می‌‌شوند که کاربر می‌‌تواند مانند محصول نهایی بین صفحات آن‌ها حرکت کند، سپس به طرح‌‌هایی با وضوح بالا تبدیل می‌‌شوند که تصور شفافی از ظاهر محصول نهایی به کاربر منتقل می‌‌کند.

۵. طراحی بصری
UX design

سپس نوبت به طراحی بصری می‌‌رسد که در آن طرح‌‌های اولیه به مدل‌‌های آزمایشی تبدیل می‌‌شوند. مدل‌‌های آزمایشی شامل تصاویر نهایی، رنگ‌‌آمیزی و صفحه‌‌بندی هستند. تمرکز اصلی آن‌ها روی ظاهر و حسی که کاربر از برنامه می‌گیرد، است. این مدل‌‌ها باید بسیار دقیق باشند و دقیقاً نشان دهند که طرح بعد از پیاده‌‌سازی چه ظاهری خواهد یافت تا بعد از شروع تولید بتوان از آن‌ها به‌عنوان راهنما استفاده کرد.

برخی طراحان تجربه کاربری‌‌، خودشان با استفاده از برنامه‌‌هایی مانند فتوشاپ طراحی بصری را انجام می‌‌دهند. با این حال طراحی بصری اغلب زیرمجموعه طراحی رابط کاربری محسوب شده و معمولاً توسط طراحان رابط کاربری انجام می‌‌شود.

۶. آزمایش قابلیت استفاده و مراحل بعد از آن

پس از آنکه طراحی بصری انجام شد، نمونه اولیه کاربردی از محصول به دست می‌‌آید و شرکت‌‌کنندگانی که با شخصیت کاربر فرضی مشخص شده هم‌‌خوانی دارند، می‌‌توانند قابلیت استفاده از آن را کاملاً آزمایش کنند.

برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه مقاله راهنمای مبتدیان برای آزمایش قابلیت استفاده را مطالعه کنید.

قبل از آنکه طرح کاملاً اصلاح شود، ممکن است چندین مرحله آزمایش صورت گیرد. زمانی که طرح اصلاح شد، محصول جدید در نهایت آماده ورود به مرحله تولید است. همچنین طراحان تجربه کاربری‌‌، در جلسات متعددی شرکت می‌‌کنند تا بر تولید محصول نظارت کرده و اطمینان حاصل کنند که هیچ ویژگی از قلم نمی‌‌افتد (که طبق تجربه من معمولاً این اتفاق می‌‌افتد!) و هر زمان که لازم بود اصلاحات مختصری در طرح ایجاد کنند.

آخرین نکته‌‌ای که باید به آن اشاره کنم این است که به‌ندرت کار طراحان تجربه کاربری‌‌ بعد از ارائه محصول به پایان می‌‌رسد. همان‌‌طور که رایان در ویدئوی زیر توضیح می‌‌دهد، اصلاحات، تغییرات جزئی و نسخه‌‌های جدیدی وجود خواهد داشت که باید انجام شوند، همچنین باید بازخوردها را جمع‌‌آوری کرده و تجزیه‌وتحلیل‌ها را با گروه در میان گذاشت. فناوری دائماً در حال تکامل است و همگام بودن با آخرین پیشرفت‌‌ها بسیار ضروری است وگرنه از غافله جا می‌‌مانیم.

 

۷. طراح تجربه کاربری‌‌ به چه مهارت‌‌هایی نیاز دارد؟

با چنین وظایف گوناگونی، طراحان تجربه کاربری‌‌ باید مجموعه بسیار متنوعی از مهارت‌‌ها را داشته باشند. طراحان تجربه کاربری‌‌ علاوه بر مهارت‌‌های فنی و طراحی از قبیل تولید طرح اولیه، تولید نمونه اولیه و تفسیر داده و بازخورد، به مهارت‌‌های «نرم» خاصی نیز نیاز دارند.

مهارت‌‌های سازگاری و وقف‌‌پذیری، روابط عمومی، حل مسئله و کار گروهی جز مهارت‌‌های نرم ضروری هستند. در مقام یک طراح تجربه کاربری‌‌، همکاری مؤثر با افرادی که در اطرافتان هستند – از مشتریان و سهام‌‌داران گرفته تا تولیدکنندگان نرم‌‌افزار و همکاران طراح و نهایتاً تا کاربر نهایی – اهمیت زیادی دارد.

دانش کسب‌وکار، نیز در صنعت طراحی تجربه کاربری‌‌ تأثیر بسزایی دارد. درک اهداف شرکت و نیازهای مخاطبان هدف، و همسو کردن این دو در زمان اتخاذ تصمیمات درباره طراحی بسیار مهم است.

۸. نتیجه‌‌گیری

طراحی تجربه کاربری‌‌ مسیر شغلی شگفت‌‌انگیز، متنوع و رضایت‌‌بخشی است که می‌‌تواند راه‌‌های فراوانی پیش پای شما قرار دهد و امید است این مقاله توانسته باشد درک خوبی از آن به شما داده باشد. دوره‌‌ای مانند دوره طراحی تجربه کاربری CareerFoundry می‌‌تواند زمینه واقعاً خوبی برای هر نوع کار در حوزه تجربه کاربری‌‌ فراهم کند و من به‌عنوان دانشجوی سابق این رشته شدیداً آن را توصیه می‌‌کنم.

۹. مطالعات بیشتر

آیا طراحی تجربه کاربری‌‌ شغل مناسب شما است؟ هنوز اطمینان ندارید؟ پس شاید بخواهید درباره مسیرهای شغلی معمول طراح تجربه کاربری‌‌، مقدار حقوقی که می‌‌توانید انتظار داشته باشید، یا نحوه انتخاب کارگاه آموزشی طراحی تجربه کاربری‌‌ مناسب، بیشتر مطالعه کنید. و اگر هنوز سؤالات بی‌‌پاسخی دارید، به راحتی با ما تماس بگیرید و پاسخ آن‌ها را دریافت کنید!

 

اهمیت محتوا در Seo سایت

تولید محتوا و سئو دو مفهوم کاملا در هم تنیده اند. ولی در واقع اهمیت تولید محتوادر سئو چقدر است ؟ در مورد سئو و بازاریابی محتوا کمی سردرگمی وجود دارد. این سردرگمی به پیچیدگی نحوه ارتباط بین  سئو و بازاریابی محتوا بر میگردد.

سئو و بازاریابی محتوا مثل ساندویچ مربا و کره بادام زمینی می‌مانند. در زبان فارسی شاید بهتر باشد بگوییم مثل نان و پنیر می مانند که مکمل هم هستند و با هم کاملا جور در می آیند. در این مقاله می خواهیم بگوییم چرا سئو کلاً روی بازاریابی و تولید محتوا متمرکز است و برعکس. برای بررسی بهتر اهمیت تولید محتوا در سئو سایت با این مقاله همراه باشید.

اهمیت محتوا در سئو

یک کارشناس حرفه ای سئو و محتوا قبل از انتخاب موضوع و شروع به تولید محتوای متنی جوانب و نحوه تاثیرگذاری مطالب بر رشد و ترافیک سایت را بررسی می کند. محتوا از ۳ جنبه بر سئو سایت تاثیر می گذارد:

کیفیت محتوا
تولید محتوای مستمر و هدفمند
به روز رسانی محتوا

تولید محتوای با کیفیت:

الگوریتم های گوگل روز به روز در حال توسعه و پیشرفته تر شدن هستند. دورانی که میشد صرفا با پر کردن صفحات سایت ها با کلمات و جملات سطحی و کم عمق رتبه خوبی در نتایج موتور جستجوی گوگل کسب کرد به پایان رسیده. گوگل الگوریتم ها و معیارهای زیادی برای سنجش کیفیت و رتبه دهی به مطالب تولید شده داره. گوگل در سال ۲۰۱۴ دستورالعمل کیفیت جستجوی اینترنتی را منتشر کرد. در این دستورالعمل در حال حاضر 175 صفحه ای گوگل مفهوم E-A-T رو به عنوان يك اصل اساسی سنجش کیفیت محتوای تولید شده در صفحات اینترنتی مطرح کرد. مفهوم E-A-T در واقع مخفف عبارات زیر هست:

Expertise يا تخصص
Authoritativeness يا قدرتمند بودن محتوا
trustworthiness قابل اعتماد بودن

گوگل با معرفی این مفهوم رسما اعلام می کنه که محتوا و مطالب سایت ها و پایگاه های اینترنتی بر اساس تخصصی بودن و عمق مطلب ، قدرتمند بودن و قابل اعتماد بودن محتوا سنجیده میشن و در جایگاههای مختلف SERP يا صفحه نتايج جستجو قرار می گیرند. پس به راحتی میشه فهمید مطلبی که سرسری نوشته شده باشه، تحقیق جامعی برای نوشتنش انجام نشده باشه و نیازهای مخاطب رو بر طرف نکنه شانس پایینی برای گرفتن رتبه های بالا در گوگل داره.

۱.تولید محتوای مستمر و هدفمند

داشتم یک برنامه جامع و مستمر برای تولید محتوا تفاوت میان مجموعه های موفق و ناموفق در حوزه بازاریابی محتواییست. علاوه بر هدف گیری هر محتوا برای یک یا چند کلمه کلیدی خاص و مشخص باید برای تولید مطلب در کل سایت هم برنامه مستمر و منسجمی تدوین بشه. داشتن برنامه و پلن محتوایی می تونه برای شناسایی فرصت های لینکسازی داخلی و تولید مطالب رشته ای و همچنین به روز رسانی محتوا بسیار مفید و قابل استفاده باشه.

۲.به روز رسانی محتوا

داشتن مطالب به روز شده و قابل استفاده شرط لازم برای هر مسب و کاریه که می خواد از طریق بازاریابی محتوایی فعالیت کنه. مطلبی که سال گذشته یا شاید حتی ماه پیش نوشته شده ممکنه دیگه چندان جذاب یا قابل استناد نباشه. به همین دلیل یکی از وظایف اصلی یه متخصص تولید محتوا به روز رسانی محتوا و اطمینان از به روز بودن و آپدیت بودن مطالب و محتواهای قدیمیه. به روز رسانی محتوا ، حتی تغییر یکی دو جمله در صورتی که به درستی انجام بشه و باعث ایجتد ارزش افزوده برای کاربر هدف بشه تاثیر به سزایی روی بهبود سئو سایت داره.

۳.راه حل بازاریابی محتوایی موفق

وقتی تنها راه بازاریابی محتوای موفق داشتن سئو است «بازاریابی محتوا» چگونه می‌تواند به طور کامل بر سئو چیره شود»؟ چطور می‌توانید این‌گونه آن دو را از هم جدا کنید؟ پس شکی نیست که سئو بدون تولید محتوای دقیق و با کیفیت انجام پذیر نیست.

تولیدکنندگان و متخصصان محتوای بادقت به خوبی نقش ریزه کاری های محتوایی و تولید محتوای با کیفیت ر سئو رو درک می کنن. سعی می‌کنند اهمیت محتوا در سئو قابل چشم پوشی نیست. سئو و بازاریابی محتوا در واقع دو شخصیت یک نفر هستند.پس، مشکل در تفکیک سئو و بازاریابی محتوا نهفته است.وقت آن است که این دو را به هم برگردانیم. تنها راه موفقیت هم‌زمان در سئو سایت و بازاریابی محتوا همین است.

حقیقت: سئو و بازاریابی محتوا هم‌پوشانی دارند؛ آن هم خیلی زیاد.

برای اینکه یک‌پارچگی سئو و بازاریابی محتوا را درک کنید، این‌گونه به آن فکر کنید.

اول اینکه، تصور زیر در مورد سئو و بازاریابی محتوا اشتباه است:

حالا، دید درست به آن‌ها به صورت زیر است:

هم‌پوشانی دارند و اهمیت محتوا در سئو بسیار بسیار حیاتیست

سئو و بازایابی محتوایی

بله، سئو و بازاریابی محتوا با وجود داشتم اشتراکت بسیار در چندین حوزه‌ی مهم با هم متفاوت هستند.البته با وجود این تمایزات اما باز هم نمی‌توانید این دو مفهوم را ب از هم جدا کنید.به جای پیگیری تک‌تک وجوه تمایز این دو، می‌خواهم به این تفاوت بنیادی اشاره کنیم:

سئو محدودتر و فنی‌تر است.
بازاریابی محتوا گسترده‌تر و کل‌گراتر است.

این دو به شیوه‌ی زیر با هم تلاقی می‌کنند:

برای استفاده‌ی گسترده‌تر از سئو باید فعالیت‌های فنی خاص آن را به سمت بازاریابی محتوا معطوف کرد.
در مقابل، تنها راه تضمین موفقیت بازاریابی محتوا استفاده از تکنیک‌های سئو در پیاده‌سازی آن است.

سئو و بازاریابی محتوا چگونه به هم می‌رسند؟

این نگاه را هم می‌توان به سئو و بازاریابی محتوا داشت: سئو تقاضا می‌کند. بازاریابی محتوا به آن تقاضاها جامه‌ی عمل می‌پوشاند.

مثل گفتگویی است که بین دو نفر صورت می‌گیرد.

سئو نیازمندی‌ها را بیان می‌کند. بازاریابی محتوا آن‌ها را انجام می‌دهد.

حالا، اجازه دهید نشان دهم سئو و بازاریابی محتوا دقیقاً چگونه یکدیگر را کامل می‌کنند.

در تک‌تک نکات زیر، دقیقاً توضیح می‌دهم که سئو به چه نیاز دارد و بازاریابی محتوا چگونه آن نیاز را برطرف می‌کند. در حین مرور این نکات، گفتگوی بین سئو و بازاریابی محتوا [بالا] را به خاطر داشته باشید.

 

سئو محتوا تقاضا می‌کند. بازاریابی محتوا خود محتواست.

چیزی تحت عنوان سئوی بدون محتوا نداریم. به کلمات، حروف تعریف، مفاهیم، واژگان کلیدی و لفاظی نیاز دارید.

هر وقت مجبور می‌شوم این را بگویم تنم به لرزه می‌افتد، چون خیلی کلیشه‌ایست، اما حقیقت دارد: محتوا پادشاه است.

دیگر در موردش بحث نمی‌کنیم. از بدیهیات صنعت سئو است. محتوا محتوا محتوا.

حالا بازاریابی محتوا به چه مربوط می‌شود؟ به محتوا. کاربرد عملی سئو [محتوا] اساس بازاریابی محتواست.

وقتی سئو فریاد می‌زند: «به محتوای بیشتری نیاز داریم!» بازاریابی محتوا پاسخ می‌دهد: «بهش رسیدگی می‌کنم!»
سئو واژگان کلیدی را می‌خواهد. بازاریابی محتوا یعنی استفاده از واژگان کلیدی.

واژگان کلیدی از دیگر ویژگی‌های سئو هستند.

همه موافق هستند که واژگان کلیدی (جستجوی آن‌ها، استفاده ازشان و پیگیری رتبه‌ی آن‌ها در SERPها) از مؤلفه‌های اساسی سئو است.

چگونه از واژگان کلیدی استفاده می‌شود؟ چگونه است که همه‌ی جستجوها به واژگان کلیدی کاربردی ختم می‌شوند؟

این پدیده بازاریابی محتوا نام دارد. تنها راه استفاده از واژگان کلیدی این است که آن‌ها را به صورت راهبردی در سراسر محتوای خود به کار ببرید. بازاریابی محتوا از محتوای درجه یکی که برای انسان نوشته شده است و استفاده از واژگان کلیدی‌ای که هدف قرار داده شده‌اند تشکیل می‌شود.

بدیهی است که اگر صفحات‌تان را از واژگان کلیدی پر کنید و به بهینه‌سازی بیش‌ازحد دست بزنید، الگوریتم پاندا مچ‌تان را خواهد گرفت. اما وقتی سئو و بازاریابی محتوا کاری را که قرار بوده است انجام دهند (یعنی با هماهنگی کامل با هم کار ‌کنند) مشکلی پیش نخواهد آمد.
سئو لینک‌بک می‌خواهد. بازاریابی محتوا لینک‌ معرفی می‌کند.

سئوها رویای لینک‌بک (98 DA بزرگی که به سایت‌تان لینک شود)، یا .edu فوق‌العاده قدرتمندی که لینکی را به مقاله‌ی وبلاگ‌تان اضافه کند در سر می‌پرورانند.

رویای سئو تنها در صورتی به واقعیت می‌پیوندد که، از طریق بازاریابی محتوا، محتوای درجه یکی فراهم کنید.

برای ساختن لینک می‌توانید با ارائه‌دهندگان خدمات ساخت لینک قرارداد ببندید. بعضی از این ارائه‌دهندگان خدمات قابل اطمینان هستند و بعضی‌های‌شان هم زیاد نه.

اما انتشار محتوای بسیار خوب و باز گذاشتن دست افراد برای بک‌لینک دادن به آن بهترین راه برای ساخت لینک است. راه واقعی موفقیت دائمی سئو همین است.

اگر این مؤلفه‌ی مهم سئو را می‌خواهید، باید عامل ضروری بازاریابی محتوا را داشته باشید.

تنها راه دست‌یابی به لینک‌بک (که وعده‌ی سر خرمن سئو است) داشتن محتوایی است که ارزش لینک دادن داشته باشد.

سئو به دنبال بهینه‌سازی فنی درون‌سایتی است. بازاریابی محتوا به تجربه‌ی کاربری (UX) بسیار خوب نیاز دارد.

پیش‌بینی‌ام این است که هنوز هم بعضی سئوها، حداقل تا حدی، به این نکته اعتراض خواهند کرد.

علتش این است، سئو فقط به مقاله‌های وبلاگ، واژگان کلیدی و لینک‌بک‌ها محدود نیست. سئو دنبال بهینه‌سازی robots.txt، ارتقای فراداده‌ها، استفاده از تگ‌های مناسب و ساخت نقشه‌های سایت استراتژیک است؛ کارهای فنی‌ای از این دست.

بله، این‌طور است و بله، این امر به طور غیرمستقیم با بازاریابی محتوا در ارتباط است.

این بهینه‌سازی فنی با هدف کمک به کاربر (صرف‌نظر از اینکه کاربر مشغول جستجو، انتخاب یا خواندن محتوا باشد) انجام می‌شود. بهتر است این ارتقاها را از دید تجربه‌ی کاربری در نظر بگیریم. این مؤلفه‌های فنی سئو به کاربر و ارتقای محتوای‌تان کمک می‌کنند.

در این‌جا هم، پیوند بین سئو و محتوا ناگشودنی است. چرا نقشه‌ی سایت خوب می‌خواهید؟ تا پیدا کردن محتوای‌تان و دسترسی به آن ساده‌تر شود. چرا robots.txt بهینه می‌خواهید؟ تا موتورهای جستجو بهتر بتوانند سایت‌تان را بگردند و خوانندگان بتوانند محتوا را ببینند. چرا می‌خواهید تگ‌های درست در جای درست باشند؟ تا ایندکس شدن محتوای‌تان به بهترین شکل انجام شود، نتایج جستجو دقیق باشند و خوانندگان بیشتری به محتوای‌تان دسترسی پیدا کنند.

همه‌ی این‌ها به محتوا برمی‌گردند.

 

سئو خروجی سازگار می‌خواهد. بازاریابی محتوا به سازگاری نیاز دارد.

گوگل طرفدار محتوای جدید است و مدت‌هاست که این‌گونه بوده است. اگر با سئو آشنا باشید، می‌دانید که محتوای جدید به سرعت ایندکس می‌شوند و در SERPها بالاتر از محتوای کم‌ارزش قدیمی‌تر ثبت می‌شوند. وقتی این محتوای جدید با ذکر تاریخ در سایت نمایان می‌شود، می‌توانید مطمئن باشید با کمک SERP بالا خواهد رفت.

پس، سئوی خوب به معنای خروجی سازگار محتواست. خروجی سازگار یعنی در حال انجام بازاریابی محتوا هستید و این کار را درست انجام می‌دهید. راه دیگری وجود ندارد.

بازاریابی محتوا (content marketing) فعلی فعال است که بر فعالیت ادامه‌دار دلالت دارد. این‌طور نیست که انجامش دهید و بعد متوقف شوید. انجامش می‌دهید و به انجام دادنش ادامه می‌دهید و هرگز متوقف نمی‌شوید.

نتیجه‌گیری

می توان به بحث درباره اهیمت تولید محتوا در سئو سایت تدامه داد. اما امیدوارم منظورم را گرفته باشید: در واقع اساس سئو تولید محتوا با کیفیت و اساس بازاریابی محتوا سئو است.

شما را با دو حقیقت زیر تنها می‌گذارم:

تنها در صورتی سئوکار هستید که و تولید کننده محتوا هم باشید. ضمنا شما تولید کننده محتوای حرفه ای نیستید، مگر اینکه سئوکار هم باشید.

نمی‌خواهم خشن یا نامهربان باشم، مخصوصاً اگر خودتان را منحصراً «سئوکار» یا «بازاریاب محتوا» می‌نامید. اشکالی ندارد و می‌توانید به این کار ادامه دهید.

نکته‌ای که می‌خواهم روشن کنم این است که بازاریابی محتوای‌تان به سئو و سئوی‌تان به بازاریابی و درک استراتژی محتوا نیاز دارد. این‌ها دیگر بخش‌های مجزا با فعالیت‌های جداگانه نیستند. سئوهاکارها باید با بازاریابی محتوا آشنا باشند و برعکس.

به شدت دوست دارم شاهد تلفیق بیشتر این دو حرفه باشم. فکر نمی‌کنم سرنام SEOCM [بهینه‌سازی موتور جستجو + بازاریاب محتوا] بگیرد، اما می‌توانید خودتان را همچین‌چیزی بدانید.

اگر بازاریابی محتوا را ادغام نکنید، کمپین سئوی‌تان شکست خواهد خورد. اگر سئو را ادغام نکنید، بازاریابی محتوای‌تان شکست خواهد خورد.

بازاریابی محتوا بدون چند ویژگی مهم محکوم به شکست و فناست. تک‌تک آن ویژگی‌ها به سئو مربوط بودند.روشن است که بازاریابی محتوا تنها در صورتی موفق خواهد شد که از ویژگی‌های سئو برخوردار باشد. این‌طوری به آن نگاه کنید: محتوای‌یان به هیچ‌جا نخواهد رسید مگر اینکه کسی آن را جستجو و پیدا کند. برای پیدا شدن محتوا به سئو نیاز است. این دو را در کنار هم قرار دهید. به تنهایی، قدرتی ندارند. باهم، غوغا می‌کنند.فعالیت‌های سئو و بازاریابی محتوای‌تان چگونه یکدیگر را تکمیل می‌کنند؟ اهمیت تولید محتوا در سئو سایت خود را چطور ارزیابی می کنید؟